ایران

انتقال پیکر لطفعلی‌خان زند به شیراز، ضرورتی تاریخی برای احیای هویت زندیه

لطفعلی‌خان زند آخرین فرمانروای زندیه با وجود شجاعت و دلاوری در برابر خیانت‌ها و سرانجامی غم‌انگیز، مقبره‌اش در تهران در حال فراموشی است.

هوشنگ جهانبخش در گزارشی برای اول فارسی با ارسال تصویری از شرایط نابسامان آرامگاه لطفعلی‌خان زند، آخرین شمشیرزن سلسله‌ زندیه ایران خبر داد و نوشته است:

انتقال پیکر لطفعلی‌خان زند، واپسین فرمانروای سلسله زندیه، از تهران به شیراز، صرفاً یک جابجایی فیزیکی نیست، بلکه اقدامی نمادین و فرهنگی است که می‌تواند به هویت تاریخی و میراث ملی ایران ادای احترام کند. لطفعلی‌خان که نماد شجاعت و مقاومت در برابر خیانت و ظلم بود، آخرین میراث‌دار سلسله‌ای است که پایتخت خود را شیراز قرار داد و این شهر را به اوج شکوفایی فرهنگی و معماری رساند. مقبره کنونی او در امامزاده زید تهران، هرچند محلی برای آرامش ابدی اوست، اما از نظر تاریخی و نمادین، با هویت و میراث او پیوند عمیقی ندارد.

در حال حاضر، آرامگاه لطفعلی‌خان زند در یکی از اتاق‌های امامزاده زید، واقع در بازار فرش‌فروش‌های تهران، در حال فراموشی است. تصویر و خطوط سنگ قبر این شخصیت تاریخی نیز به دلیل نداشتن حفاظ، در حال از بین رفتن است. این وضعیت، مسئولیت مسئولین استان فارس و به ویژه شهرداری شیراز را دوچندان می‌کند؛ نهادهایی که ادعا می‌کنند در حال احیای بافت تاریخی زندیه در شیراز به عنوان یک پروژه مهم هستند. این پروژه با هدف حفظ و بازسازی منطقه تاریخی، بازگرداندن هویت و ارزش‌های فرهنگی، مرمت آثار تاریخی، احیای گذرها و محلات، و ایجاد فضاهای شهری جدید در حال اجراست. در چنین شرایطی، انتقال بقایای پیکر و آرامگاه لطفعلی‌خان زند به شیراز باید به عنوان یک بخش کلیدی از این پروژه مورد توجه جدی قرار گیرد.

شیراز، به عنوان مرکز حکومت زندیه، جایی است که لطفعلی‌خان سال‌ها در آنجا زندگی، جنگ و مقاومت کرد. مقبره کریم‌خان زند، بنیانگذار این سلسله، نیز در همین شهر قرار دارد.

انتقال پیکر لطفعلی‌خان زند به شیراز و دفن در مکانی شایسته، نه تنها آرزوی بسیاری از دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران است، بلکه فرصتی برای ایجاد یک یادمان ملی و فرهنگی فراهم می‌کند که می‌تواند داستان پرفرازونشیب زندگی او را به نسل‌های آینده منتقل سازد.

این اقدام می‌تواند شیراز را به یک مرکز تاریخی و فرهنگی غنی‌تر تبدیل کرده و یاد و خاطره این پادشاه خوش‌نام و سلسله‌ای که عدالت را سرلوحه کار خود قرار داده بود، گرامی بدارد. به این ترتیب، پیکر لطفعلی‌خان به خانه‌اش بازگردانده می‌شود، جایی که خاطراتش در دل سنگ‌فرش‌ها و باغ‌هایش نهفته است.

لطفعلی‌خان زند، آخرین شمشیرزن شرق در فراموشی

در تاریخ پرفرازونشیب ایران، نام‌هایی هستند که فراتر از قدرت و حکومتشان، به نمادی از شجاعت، نجابت و انسانیت تبدیل شده‌اند. لطفعلی‌خان زند، واپسین فرمانروای سلسله زندیه، یکی از این چهره‌هاست؛ پادشاهی که خود را بیشتر یک رهبر نظامی و محافظ مردم فارس می‌دانست تا یک حاکم مطلق. روایت تلخ و در عین حال غرورآفرین زندگی او، به ویژه در روزهای پایانی، توسط دیپلمات انگلیسی، سر هارفورد جونز، ثبت شده است که تصویری انسانی از این نبرد بی‌امان را به نمایش می‌گذارد.

طلوع قاجار و غروب زندیه

پس از مرگ کریم‌خان زند، بنیانگذار سلسله زندیه که ثبات و عدالت را به ایران بازگردانده بود، رقابت‌های داخلی میان جانشینانش آغاز شد. این اختلافات فرصتی طلایی برای آقامحمدخان قاجار فراهم کرد تا با استفاده از ضعف زندیه، به تدریج قدرت را در دست بگیرد. لطفعلی‌خان زند که در این میان مقاومت می‌کرد، سرنوشت سلسله خود را در گرو جنگی نابرابر با قاجارها دید. او که در برابر توطئه‌ها و خیانت‌های داخلی تنها مانده بود، تا آخرین نفس جنگید.

لطفعلی خان زند هیچگاه خود را شاه نمی‌دانست و بیشتر به عنوان یک رهبر نظامی و محافظ مردم فارس شناخته می‌شد تا یک پادشاه مطلق‌العنان. او در برابر قاجارها که با خیانت‌ها و توطئه‌های داخلی همراه بودند، تا آخرین نفس مقاومت کرد. سر هارفورد جونز که در جوانی نماینده تجاری و سیاسی انگلستان در بصره بود، در سال‌های پایانی زندیه به ایران بازگشت و با لطفعلی خان دوستی نزدیک برقرار کرد و مکاتباتی با او داشت.

خیانت حاجی ابراهیم کلانتر و سقوط شیراز

یکی از نقاط عطف در شکست لطفعلی‌خان، خیانت دردناک حاجی ابراهیم کلانتر، حاکم شیراز، بود. در حالی که لطفعلی‌خان با استراتژی نظامی خود قصد عقب‌نشینی داشت تا یارانش بتوانند آزادی عمل بیشتری داشته باشند، حاجی ابراهیم با خیانت، شیراز را تسلیم قاجارها کرد و آقامحمدخان را برای تصرف شهر دعوت نمود. با وجود این خیانت، لطفعلی‌خان با شجاعت بی‌نظیر خود در گردنه «گروح»، سپاهیان قاجار را شکست داد. این پیروزی‌های موقت، اما سرنوشت‌ساز، نشان از دلاوری و استعداد نظامی او داشت.

فریب نقاره‌خانه و پایان مقاومت

با وجود موفقیت‌های نظامی، لطفعلی‌خان قربانی یک فریب بزرگ شد. در نبرد نهایی، صدای نقاره‌خانه دشمن به او پیام پیروزی آقامحمدخان را می‌داد و شاهزاده قاجار، فتحعلی‌خان، او را به استراحت تا دم سحر تشویق کرد. لطفعلی‌خان این پیشنهاد خائنانه را پذیرفت و با یاران خسته‌اش استراحت کرد. صبح روز بعد، سپاه عظیم قاجار اردوگاه او را محاصره کرده بود و لطفعلی‌خان مجبور به عقب‌نشینی شد. یک فرمانده قاجار در وصف این شکست گفت: «هرگز به شیر گرسنه هنگامی که قصد دارد شما را ترک کند، حمله نکنید!» این جمله نمادی از پایان مقاومت او بود.

سقوط کرمان و اسارت تلخ

پس از سقوط شیراز، لطفعلی‌خان به کرمان پناه برد و برای مدتی توانست قدرت را در این شهر به دست آورد. اما بار دیگر خیانت، این بار از سوی نجفقلی‌خان خراسانی، سرنوشت او را تغییر داد. آقامحمدخان قاجار با سپاهی عظیم کرمان را محاصره کرد و پس از هشت ماه، توانست برج و باروی شهر را تصرف کند. لطفعلی‌خان به شدت زخمی و اسیر شد. در اقدامی بی‌رحمانه، آقامحمدخان دستور داد چشم‌های او را کور کرده و او را به طرز فجیعی شکنجه کنند. این پایان تلخ، نمادی از شرافت و مقاومت او در برابر وحشی‌گری‌ها بود.

فراتر از مرزها ،دوستی و احترام میان لطفعلی خان و سر هارفورد جونز

سر هارفورد جونز بریجز، دیپلمات و نویسنده انگلیسی، نخستین وزیرمختار بریتانیا در ایران بود که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، در دوره‌ای بسیار حساس از تاریخ ایران حضور یافت. او در خاطرات خود تصویری انسانی و عمیق از لطفعلی خان زند، آخرین پادشاه سلسله زندیه، ارائه داده است که نه تنها گوشه‌ای از تاریخ سیاسی ایران را روشن می‌کند، بلکه رابطه‌ای فراتر از مرزهای سیاسی و دینی میان دو مرد را به نمایش می‌گذارد.

جونز شیفته شخصیت و کلمات لطفعلی خان بود و در خاطراتش، لحظه به لحظه جنگ‌ها، پیروزی‌ها و شکست‌های او را مو به مو ثبت کرده است.

سر هارفورد جونز که در این دوران شاهد وقایع بود، رابطه‌ای دوستانه و عمیق با لطفعلی خان برقرار کرد. در یکی از ملاقات‌هایشان، لطفعلی خان به گونه‌ای غیرعادی و عاطفی به جونز گفت: «دعا می‌کنم خداوند به سر قاجارهای بداصل بیندازد که شما را دوست ندارم که آنها شخصی با خرد و توانایی شما را در کنار خود داشته باشند. خدانگهدار دوست من؛ ما دیگر هرگز در این دنیا یکدیگر را نخواهیم دید. شما یک مسیحی هستید و من یک مسلمان، اما شما چنان مسیحی‌ای هستید که مطمئنم یا به بهشت خودتان می‌روید – اگر بهشتی داشته باشید – یا اجازه می‌دهند به بهشت ما وارد شوید.»

این سخنان لطفعلی خان، که از عمق دوستی و احترام متقابل حکایت داشت، باعث شد جونز به گریه بیفتد. آنها گردنبندهای خرمهره‌ای خود را که برای حفاظت از چشم زخم به گردن داشتند، به یادگاری با هم عوض کردند.

ابراهیم کلانتر

فرجام شوم حاجی ابراهیم کلانتر

حاجی ابراهیم کلانتر که با خیانت به لطفعلی‌خان، در ابتدا در دربار قاجار به قدرت و ثروت رسید، سرانجام به سرنوشتی تلخ دچار شد. پس از مرگ آقامحمدخان، قدرت و نفوذ او باعث بدگمانی فتحعلی‌شاه شد. فتحعلی‌شاه دستور داد تا حاجی ابراهیم را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن اعدام کنند. نقل است که او را با طناب از سقف آویزان کرده و به آرامی در دیگی از آب جوش فرو بردند تا بمیرد. تمام اموالش ضبط و فرزندان و نزدیکانش نیز کشته شدند. سرنوشت او در تاریخ به عنوان درسی برای خائنان باقی ماند.

میراث لطفعلی‌خان در فرهنگ و موسیقی مردم

شجاعت و دلاوری‌های لطفعلی‌خان پس از مرگش، به موضوع تصنیف‌ها و ترانه‌هایی در میان مردم تبدیل شد. این ترانه‌ها که با نوای غمناک نی همراه بودند، یادآور مقاومت او در برابر ظلم و خیانت بودند. شعرهایی مانند «حاجی تو را گفتم پدر، تو ما را کردی در بدر» در وصف خیانت حاجی ابراهیم، تا سال‌ها ورد زبان مردم بود و یاد و خاطره این پادشاه خوش‌نام را زنده نگه داشت.

شایستگیها و دلاوریها و پایداریهای لطفعلی خان، موضوع تصنیفها و ترانه‌هایی شد که مردم در کوچه و بازار می‌خواندند و ورد زبانشان بود از جمله ترانه‌ها این است که قسمتی از آن نقل می‌شود:

بالای بان اندران

قشون آمد مازندران

جنگی کردیم نیمه تمام

لطفی میره شهر کرمان

باز هم صدای نی میاد

آواز پی در پی میاد

حاجی تو را گفتم پدر

تو ما را کردی در بدر

خسرو دادی دست قجر

لعنت به ریش تو پدر

باز هم صدای نی میاد

آواز پی در پی میاد

لطفعلی خان بوالهوس

زن و بچه‌‌اش بردند طبس

مانند مرغی در قفس

طبس کجا تهران کجا

باز هم صدای نی میاد

آواز پی در پی میاد

لطفعلی خان مرد رشید

هر کس رسید آهی کشید

مادر، خواهر، جامه درید

لطفعلی خان بختش خوابید

باز هم صدای نی میاد

آواز پی در پی میاد

آخرین صحنه‌های مقاومت لطفعلی‌خان زند در حوالی ارگ بم رقم خورد. پس از شکست‌های متعدد و خیانت نزدیکانش، او به کرمان پناه برد و برای مدتی کوتاه بر آنجا حکومت کرد. با رسیدن خبر استیلای او بر کرمان، آقامحمدخان قاجار شهر را به مدت چهار ماه محاصره کرد. مقاومت مردم کرمان و سرمای سخت، آقامحمدخان را در آستانه عقب‌نشینی قرار داد، اما خیانت یکی از نگهبانان قلعه، دروازه را به روی سپاه قاجار گشود.

پس از ورود سپاه قاجار به شهر، لطفعلی‌خان به همراه گروهی از یاورانش به نبردی تن به تن پرداخت. غروب هنگام، او با ناامیدی از ادامه نبرد، به سمت بم فرار کرد، به این امید که حاکم بم، محمدحسین‌خان سیستانی، او را یاری دهد. اما جهانگیرخان، پسر حاکم بم، در طوفان شن گم شد و پدر به جای کمک به لطفعلی‌خان، تصمیم به اسارت او گرفت تا بتواند با پسرش معاوضه کند.

لطفعلی‌خان خسته و پریشان در تالار ارگ بم سر به بالین گذاشت، اما در محاصره مردان مسلح قرار گرفت. او به تنهایی به نبرد پرداخت، اما در نهایت اسیر شد. لطفعلی‌خان به شدت زخمی به نزد آقامحمدخان برده شد و در اقدامی بی‌رحمانه، چشم‌هایش را کور کردند و شکنجه‌های هولناکی بر او روا داشتند.

در سال ۱۲۰۹ قمری به دستور آقامحمدخان قاجار در تهران به قتل رسید و پیکرش در امامزاده زید در بازار فرش‌فروش‌های تهران به خاک سپرده شد.

این پایان تلخ زندگی واپسین پادشاه سلسله زندیه بود که با شجاعت بی‌نظیر و سرنوشتی غم‌انگیز، در تاریخ ایران ماندگار شد.

مقبره در حال فراموشی، سوالات بی‌جواب

امروزه، مقبره لطفعلی‌خان زند در گوشه‌ای از امامزاده زید در تهران، در شرایطی نامناسب و مهجور قرار دارد. فعالان میراث‌فرهنگی معتقدند آرامگاه این پادشاه خوشنام که خدمات زیادی به شیراز و ایران کرده، در قلب پایتخت فراموش شده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که تصویر و خطوط سنگ قبر این شخصیت تاریخی به دلیل نداشتن حفاظ، در حال از بین رفتن است و حتی بازدید از آن نیز به راحتی میسر نیست و از پشت میله‌ها انجام می‌شود.

«محسن سعادتی»، معاون میراث‌فرهنگی استان تهران، با بیان اینکه مقبره لطفعلی‌خان زند در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است، اعلام کرد که دو سال پیش، با تخصیص بودجه، مرمت‌هایی برای ساماندهی فضای پیرامون و خود سنگ قبر انجام شده است. او ادعا می‌کند که سنگ قبر با کمک پژوهشگران پاکسازی و خوانا شده، اما فعالان میراث فرهنگی همچنان از وضعیت نابسامان آن انتقاد دارند و معتقدند این مقبره نیاز به توجه بیشتری دارد.

چرا لطفعلی‌خان به شیراز بازگردانده نمی‌شود؟

بحث انتقال مقبره لطفعلی‌خان زند به شیراز، زادگاه و پایتخت سلسله زندیه، سال‌هاست که مطرح شده، اما هنوز هیچ اقدام خوشایندی در این زمینه صورت نگرفته است.

خواسته فعالان میراث‌فرهنگی و مردم شیراز برای بازگرداندن این قهرمان به وطن خود همچنان ادامه دارد. آن‌ها معتقدند که لطفعلی‌خان زند، که خدمات زیادی به شیراز کرده، شایسته آن است که در جایی آرام و درخور شأن او در شهر خود به خاک سپرده شود.

عضو کانال تلگرام اول فارسی شوید
عضو کانال واتساپ اول فارسی شوید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا