پیدا شدن سما جهانباز : سه سال بیم و امید، از شیراز تا افغانستان

به گزارش اول فارسی، پرونده ناپدید شدن «سما جهانباز»، دختر ۲۲ ساله اصفهانی، یکی از پیچیدهترین و پر فراز و نشیبترین پروندههای جنایی سالهای اخیر ایران است. داستانی که از یک بعدازظهر تابستانی در شیراز آغاز شد و پس از سه سال تعقیب قضایی و انتظار نفسگیر خانوادهاش، اکنون با سرنخهای نگرانکنندهای به آن سوی مرزها، در افغانستان، گره خورده است. این گزارش به بررسی хронологический (chronological) این پرونده از ابتدا تا آخرین تحولات در تیرماه ۱۴۰۴ میپردازد.
ناپدید شدن در معالیآباد شیراز (تابستان ۱۴۰۱)
در تاریخ ۲۵ تیرماه سال ۱۴۰۱، سما جهانباز، دانشجوی ۲۲ ساله اهل اصفهان که به همراه خانواده برای دیدار با اقوام به شیراز سفر کرده بود، به قصد فروش یک قطعه طلا از منزل عمه خود در محله معالیآباد خارج شد. او در تماس تلفنی کوتاهی با مادرش، وعده بازگشت تا یک ربع دیگر را داد، اما این آخرین تماس و آخرین خبری بود که خانواده از او شنیدند. تلفن همراهش خاموش شد و سما در یکی از شلوغترین مناطق شیراز، به طرز مرموزی ناپدید گشت.
با اعلام مفقودی سما به پلیس، تحقیقات اولیه آغاز شد. بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف یک پاساژ طلافروشی، اولین سرنخ را به دست کارآگاهان داد. تصاویر، مرد جوانی را نشان میداد که به طور مشکوکی سما را تعقیب میکند. این فرد به سرعت شناسایی و بازداشت شد. او در بازجوییهای اولیه اعتراف کرد که به سما علاقهمند شده و صرفاً به قصد آشنایی او را دنبال کرده است، اما هرگونه دخالت در ناپدید شدن وی را قاطعانه رد کرد. به دلیل نبود شواهد کافی برای اثبات جرم، این مظنون اصلی پس از دو ماه بازداشت، با قرار وثیقه آزاد شد و پرونده عملاً به بنبست رسید.
سالهای بیخبری و تلاشهای بیوقفه خانواده (۱۴۰۱-۱۴۰۳)
دو سال پس از آزادی تنها مظنون پرونده، تحقیقات پلیس و دستگاه قضایی استان فارس با بازداشت و بازجویی از حدود ۱۱ نفر دیگر ادامه یافت. با این حال، هیچکدام از این بازجوییها به نتیجهای ملموس و کشف سرنوشت سما منجر نشد. در این مدت، پرونده که در ابتدا با عنوان «آدمربایی» در جریان بود، به دلیل طولانی شدن روند و نبود هیچ درخواستی برای باج یا تماسی از سوی ربایندگان، به «دایره قتل» پلیس آگاهی شیراز ارجاع داده شد تا فرضیه وقوع جنایت نیز بررسی شود.
خانواده جهانباز، به ویژه پدر وی، در تمام این مدت با حضور مستمر در رسانهها و مراجعات پی در پی به مسئولان قضایی و انتظامی، مصرانه پیگیر سرنوشت دخترشان بودند. پدر سما بارها در مصاحبههای خود با چشمانی اشکبار، از مسئولین برای تسریع در روند رسیدگی به پرونده استمداد طلبید و اعلام کرد که حتی به پیدا شدن جسد فرزندش راضی است تا از این بلاتکلیفی خارج شود.
سرنخهای جدید و هولناک (خرداد و تیر ۱۴۰۴)
در خرداد ماه ۱۴۰۴، و پس از سه سال بیخبری مطلق، جزئیات تکاندهندهای از سوی پدر سما جهانباز و برخی رسانهها منتشر شد که پرونده را وارد مرحله جدیدی کرد. این اطلاعات جدید، پرونده سما را به یک باند بزرگ و سازمانیافته قاچاق انسان، آزار جنسی و فروش اعضای بدن مرتبط میساخت.
بر اساس این گزارشها، پرونده سما با ماجرای ربایش دختر ۱۶ سالهای به نام «وحیده» در شیراز گره خورده است. وحیده که سالها پیش ربوده شده بود، در تماسی از یکی از کشورهای همسایه، مدعی شده بود که در اسارت با دختری به نام «سما» اهل ایران آشنا شده است. این باند مخوف که گفته میشود متشکل از حداقل ۲۳ نفر است، متهم به ربودن کودکان و نوجوانان و انتقال آنها به خانهای در منطقه وزیرآباد شیراز، آزار جنسی، تهیه فیلم از قربانیان و سپس انتقال آنها به مرز و فروش اعضای بدنشان است.
ادعای حضور سما در افغانستان و آخرین وضعیت پرونده
نقطه عطف این ماجرا در تیرماه ۱۴۰۴ (جولای ۲۰۲۵) رخ داد. پدر سما جهانباز در یک لایو اینستاگرامی و مصاحبههای متعدد اعلام کرد که مستنداتی در دست دارد که نشان میدهد دخترش زنده و در ولایت بدخشان افغانستان است. به گفته او، سما توسط همان باند قاچاق انسان ربوده شده، به افغانستان منتقل گردیده و در تمام این سالها مورد آزار و اذیت قرار داشته و در نهایت به فردی در آن منطقه “فروخته” شده است.
این ادعاها که بازتاب گستردهای در رسانهها و افکار عمومی داشت، امیدها را در دل خانواده جهانباز برای یافتن دخترشان زنده کرد. آنها در حال حاضر در تلاش برای هماهنگی با نهادهای مسئول جهت سفر به افغانستان و بازگرداندن سما به کشور هستند.
با وجود این، تاکنون هیچ یک از مقامات رسمی قضایی و انتظامی ایران و همچنین مقامات کشور افغانستان، این ادعاها را به صورت رسمی تایید یا تکذیب نکردهاند و پرونده همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. سرنوشت سما جهانباز، پس از سه سال، اکنون بیش از هر زمان دیگری به همکاریهای فرا مرزی و اقدامات دیپلماتیک گره خورده است و خانواده او و افکار عمومی، چشمانتظار روشن شدن حقیقت این داستان تلخ و پرماجرا هستند.